روز نوشته های یک تبعیدی

هر حسی است به خاطر هوای توست زادگاهم هلیله

روز نوشته های یک تبعیدی

هر حسی است به خاطر هوای توست زادگاهم هلیله

جهل مقدس


 ن  
می دانم منظور من را از جهل مقدس می فهمید یا نه ؟ جهل مقدس بیماری مبارکی ست که در فصل شیرین جوانی در بیستون بغض به سراغ ما می آید و ما را به کوری فرهاد دچار می کند . جهل مقدس ، شعور متراکمی ست که در تیشه جنون متبلور می شود ، خنجری ست که ما به وسیله آن خود را شقه می کنیم . بعضی از دیوانگان بزرگ تیمارستان تاریخ ، آن را به داری تشبیه کرده اند که یک عمر بر دوش خود حمل می کنیم .

 

از نظر علم جدید ، مجنون یک سرخورده جنسی است . از نظر علم جدید ، زلیخا مترقی تر از یوسف است . علم جدید می گوید ، مولانا مازوخیست است ، بیدل اهل  ال . اس . دی . است .

 

حافظ شبی پنج سیر عرق کشمش می ریخته است . 

 

شب مکاشفه


پس از عرض صادقانه ترین سلام ها از ارتفاع بلندترین درودها ، بر خیال گونه هایت بوسه می نهم و دستهای مهربانت را در باغچه قلبم می کارم. 

شب از نیمه گذشته و من در کنار تنهایی خود به خیال شما خیره شده ام  و به این می اندیشم که اگر معجزه ملاقات و مکاشفه دیدار تو صورت نمی گرفت و اگر امواج حوادث ، دست مارگزیده التماس مرا به ریشه های نجیب مهربانی تو نمی رساند ، چه کسی جنازه بادکرده احساس مرا شناسایی می کرد و برایم در اداره متوفیات حیات ، اجازه ساختمان یک باب تابوت تنهایی میگرفت. 

چند سال بود که به سرگردانی اعتیاد داشتم و خانه فرهنگی رویائی در سرزمین خواب من نبود . آخر چگونه می توان بکارت زخم خود را در شهری پر از نگاه شهوانی شمشیرها حفظ کرد؟ من در خلوت اعتماد تو اولین گل های آرامش را بوییدم و شناسنامه آئینه من صادره از حوزه تماشای توست. 

  

 

کوهرنگ شهریور ماه ۱۳۹۱