عریان تر از شمشیر در شعله های رقصنده فریاد به آهنگ تازیانه ، سماع خواهم کرد و گونه ام را در تالار مجلل زخم دل به ملاقات سیلی ها خواهم برد ، آنگاه در شیشه های شکسته نگاهت به مرطوبترین شیوه ها خواهم نگریست و هنگامی که ارواح یاغی از زمینه اجسادم برخیزیند و غبار فراموشی بر پرده های زمان بنشیند ، به رسم تصویر از نهانگاه آئینه ها بر خواهم خاست .
مرگ دغدغه ای زیباتر از اضطراب کودکان بادبانی ست ..پاسارگاد شهریور 91
از اضطراب کودکی که بادکنکش را باد میبرد
تا بادی که قاصدکم را به مسیر اشتباه میبرد
تصویر میزنی
چگونه این قلم عریان تنهایی مان را نهان میکند
و شیشه های شکسته را بر زخمهایمان میکشد.
پس از وقفه ای کوتاه و با احساس همیشگی و قلمی گیرا غافلگیرمان کردی
با سپاس فراوان
م.الف
منم از توجه همیشگیت سپاس گذارم
خدا را سپاس که اینگونه سرایندگان زیبا بیانی داریم.
برخیز و بدست گیر قلم شور و امید و بشکن شیشه غبارگرفته یاس ونومیدی و بکش خط بطلان بر آوای نا بهنگام مرغ هجران ...
که دلها خون است
وجودت پاینده قلمت سبز
درود مهربان رحمان وجودت دور از خزان زمان
...
چه سماع مستانه ای
که بانگ هوی آن سوز شعله های رقصنده را به ناهید رساند و خاکستر ارواح را در چرخش لایزال خود به باد ابدیت داد.
.
دغدغه شورت مانا